مدرسان واقعي وحي از نگاه نهج البلاغه

پدیدآورفرهاد ترابی

تاریخ انتشار1388/12/26

منبع مقاله

share 418 بازدید
مدرسان واقعي وحي از نگاه نهج البلاغه

فرهاد ترابي
چكيده

اشاره نهج البلاغه، كتابي كه آن را فروتر از كلام خدا و فراتر از سخن بشر گفته‌اند، دريچه‌اي است به فضاي بي پايان "حامل علم الكتاب"1 و قطره‌اي است از اقيانوس بي‌كناره "كلمة الله" و بحري است در بركة "شريف رضي" چراكه گزيده‌اي است از كلمات امير (ع)، با تركيبي زيبا و چينشي هنرمندانه. ما شيعيان با استدلال‌هاي متين، بر اين باوريم كه تنها قرائت صحيح از قرآن همان قرائت اهل بيت (ع) است، و بايد از در وارد خانه شد "وَأْتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا"2 و از دروازه‌هاي دانش و حكمت وصي، به شهر علم و معرفت نبي پاي نهاد: "اَنَاَ مدينةُ العِلم و عَلي بابُها"3 و با سفينه عترت در اقيانوس حكمت (قرآن) پيش رفت، تا به گرداب‌هاي خوارجي و كوير ناصبي و وهابي گري و سرگشتگي هرمنوتيك و رمانتيسم گرفتار نياييم و اين همراهي و همگامي را تا قيامت حفظ كنيم؛ و نه گامي پيش بيافتيم و نه پس بمانيم؛ "فانّهما لَن يفَتِرقا حَتي يردا عَلَي الحَوضَ"4. علي(ع) پس از رسول خدا(ص)، از معدود شخصيتهايي است كه مورد قبول فريقين مي‌باشد؛ بنابراين، لازم است به گونه‌اي مستقل، به نگرشهاي امام علي(ع) در خصوص اهل بيت (ع) پرداخت. اميد است كه با عنايات ربّاني و توجهات علوي، بتوانيم در ايفاي اين رسالت توفيق حاصل كنيم؛ ان شاء الله.

پرشكوه ترين دودمان تاريخ

با تلاوت قرآن كريم و مطالعه تاريخ اقوام و ملل با خانواده‌هايي آشنايي پيدا مي‌كنيم كه در ادوار زندگي بشر، تاثير فراواني بر جاي گذاشته و در جهت شكوفايي معنوي و مادي ملّت‌ها نقش به سزايي داشته اند؛ نظير آل داوود، آل عمران، زكريا و يحيي، آل ابراهيم و... ولي در ميان اين برگزيدگان، آل ابراهيم، و از ميان ايشان، آل اسماعيل و از بين آنان بني‌هاشم و از لابلاي آنان، خاندان رسول خدا (ص)، (آل عبا)، داراي شكوهي خيره كننده و درخششي پرفروغ است: خانداني كه آيه تطهير در شأن آنان نازل شده است؛ "إِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرًا".5
بيش از هفت روايت ذيل اين آيه آورده شده است كه اهل بيت را به خمسة طيبه تفسير كرده اند. و بيشترين اين روايات از مفسران اهل سنّت وارد شده است. نيز آيات؛ "كونُوا مَعَ الصّادِقين"6 كه به امام علي(ع) و خاندان او تفسير شده است؛ و "قُل لا اَسالُكم عليهِ اَجراً اِلاّ اَلمَوَدََّةَ فِي القُربي"7؛ و "وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَي حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا"8؛ و "أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأمْرِ مِنْكُمْ"9؛ "فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ"10 و "فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَي الْكَاذِبِينَ"11 و ده‌ها آيه ديگر، در شان خمسه آل كساء نازل شده و رواياتي كه ذيل اين آيات ذكر شده فراوان بوده و از طريق شيعه و سنّي نقل گرديده است.
امام علي (ع) در توصيف اين خاندان پربركت مي‌فرمايد: "عِترتِه خَيرُ الِعِترو اسرتُه خَيرُالاُسرَ و شَجرتُه خَيرُ الشَّجر: نَبَتَت في حَرَمٍ و بَسَقَت في كرَم، لَها فُروعًٌ طِوال وثمره لا تُنال؛12 خاندان پيامبر (ص) بهترين خاندان و دودمان او نيكوترين دودمانند: درخت وجودش كه پربركت ترين آنهاست گرداگرد كعبه مقصود روييدند ودر سرزمين شكوه و بزرگواري باليدند، شاخه‌هايشان سر به فلك كشيده، و ميوه‌هايش دست نيافتني است." جمله "لَها فُروعٌ طِوال و ثَمرةٌ لا تُنال" داراي معنايي بس بلند و فرازمند است. شاخه‌هاي زيباي درخت نبوت همان عترت پاك اوست كه از هر گونه پليدي به كنارند و بلنداي وجودشان از ملك تا ملكوت سر بركشيده و حلقه اتصال ميان آن دو عالمند و واسطه فيوضات رباني و وزراي دستگاه خلقتند. "ميوه‌هاي دست نيافتني" اهل بيت عصمت (ع)، همان حكمت‌ها و معارف و دانش‌هاي سرشار آنان است كه انشاء‌ا... درباره آن، سخن خواهيم گفت.
امام علي (ع) در فراز ديگري مي‌فرمايد: "لا يقاسُ بِآلِ محمّد (ص) مِن هذِه الامّة احَدٌ... هم اساسُ الدّين و عِمادُ اليقين؛13 از اين امت احدي را نتوان همپايه خاندان پيامبر (ص) پنداشت؛... اينان پايه دين و ستون يقين اند." نيز مي‌فرمايد: "وَ مِنّا سَيدا شَبابِ أهلِ الجَنه... وَ مِنّا خَير نِساءِ العالمين؛14دو سرور جوانان بهشت از ما اهل بيتند... و بهترين زنان جهان ازماست."
پرواضح است كه دو سرور جوانان بهشت، حضرت امام حسن مجتبي (ع) و حضرت امام حسين (ع) و بهترين زنان گيتي، فاطمه زهرا(س) مي‌باشد.

ستارگان هدايت

"اَلا اِنَّ مَثَل آلِ محمّد (ص) كمَثَِل نُجومِ السَّماء: إذا خَويا نَجمٌ طَلَعَ نَجمٌ؛15بدانيد كه مَثَل خاندان محمد (ص) بسان ستارگان سپهرند: اگر ستاره‌اي غروب كند، ستاره‌اي ديگر بدمد."
در روزگاران ديرين هنگامي كه پرده‌هاي سياهي شب بر كرانه‌هايي از زمين بر مي‌كشيد، آدميان سفر كرده براي يافتن راه‌هاي منتهي به مقصد، از ستاران كمك مي‌گرفتند و جهت خود را با بهره گيري از موقعيت‌هاي ستارگان تعيين مي‌كردند و بدون وجود آنان راه به بي‌راهه مي‌بردند و دچار گمراهي و سرگشتگي‌ها و گاه طعمه راهزنان و شكار حادثه‌هاي ناگوار مي‌شدند و به جاي حركت به سوي مقصد، فرسنگ‌ها از آن دور مي‌شدند. عترت پاك نبي (ص) در مثل به ستارگان مانند كه راه‌هاي هدايت را به مسافران زندگي نشان مي‌دهند تا به گمراهي نيافتند و به مقصود خود- كه سعادت و نيكبختي جاودانه باشد-در رسند. هيچ زماني نباشد كه اين ستارگان در سپهر گردون ندرخشند؛ و تا رستاخيز موعود بر افق‌هاي زندگي آدميان مي‌تابند.
هنگامه روز، خورشيد عالم تاب- كه خود ستاره‌اي باشد - جهان را با درخشش خود روشنايي مي‌بخشد، و پس از غروب آن در نيمكره زمين ستارگان آسمان وظيفه راهنمايي انسانها را برعهده مي‌گيرند.
امام علي (ع) در سخني ديگر مي‌فرمايد: "اُنظُروا أهلَ بَيتِ نَبيكم فَالزَموا سَمتَهم، و اتّبعُوا اثرهِم فَلَن يخرِجُوكم مِن هُدي، وَلَن يعيدوكم فِي رَدًي، فإن لَبدوا فَالبُدوا، و ان نَهَضوا فَانَهضُوا؛ و لا تَسِبقوهم فَتَضلّوا، و لا تَتأخَّروا عنهم فَتَهلِكوا؛16به خاندان پيامبرتان بنگريد و به آن سو كه مي‌روند، برويد؛ و درپي آنان باشيد، كه هرگز شما را از راه هدايت بيرون نكنند، و در معرض هلاكت قرار ندهند. اگر ايستاند بايستيد؛ و اگر برخاستند برخيزيد؛ از آنان پيش نيافتيد كه گمراه مي‌شويد؛ و از ايشان پس نمانيد كه هلاك مي‌گرديد."
اين سخنان گهربار ذره‌اي ترديد در ضرورت پيروي از اهل بيت نبّوت(ع) باقي نمي‌گذارد و حجت را برهمگان تمام مي‌كند و راه هر گونه بهانه جويي را مي‌بندد.
دانشوران و دين باوران اهل قبله، نظير چنين سخناني را به طور فراوان از پيامبر (ص) نقل كرده اند؛ مانند حديث سفينه كه مي‌فرمايد: "انّ مَثَلَ اَهلِ بَيتي فيكم كمَثل سَفينةِ نُوح مَن رَكِبَها نَجا و مَن تَخَلَفَ عَنها غَرِق؛ به درستي كه مَثل خاندان من در ميان شما بسان كشتي نوح است: هر آن كه سوار شود، نجات يابد و كسي كه باز ماند غرق شود"17
وجه شبه در اين تشبيه و همانندي چنين باشد كه در روزهاي توفاني سهمگين و تندبادهاي بنيان برافكن اعصار، تنها راه نجات يك چيز است: هما ن طور كه در توفان تند آن روزگاران، تنها و تنها راه نجات، سوار شدن بر كشتي نوح (ع) بود، تنها راه سعادت و رستگاري اين امت، پيروي از عترت پاك نبي (ص) است. ما را در اصول و فروع دين راهي جز قرآن و اهل بيت (ع) نيست، و پناه بردن به ديگران همچون پناه جستن كنعان به كوه است، تا راهي فرا راه كشتي پدرش، براي نجات خويش بيابد، كه البته جز هلاكت و نابودي نتيجه ديگري در پي نداشت و نخواهد داشت.
امير مؤمنان (ع) در فراز د يگري مي‌فرمايد: "بِنَا اهتَدَيتُم في الظَّلماء و تَسَنََّمتم ذروة العَلياء و بِنا اَفجَرتم عَن السِّرار؛به راهنمايي ما از تاريك درآمديد، و به بلندترين نقطه برتري رسيديد، و از تاريكي‌هاي جهل به سپيده دمان معرفت و هدايت گام نهاديد."18

همپايگان قرآن

امام علي (ع) در فرازي از سخنانش مي‌فرمايد: "پس به كجا مي‌رويد؟ و كي باز مي‌گرديد؟ كه نشانه‌ها برپاست، و دلايل روشن و علامت‌ها برجاست، گمراهي تا به كجا؟ بلكه سرگشتگي تا چه؟ و حال آن كه خاندان پيامبرتان در ميان شماست و آنان زمامداران حق و پرچم‌هاي دين و راست گفتارند. پس آنان را در بهترين جايگاه قرآني كه دارند بنشانيد؛ و بسان شتران تشنه كه به آبشخور روند به آنان روي آريد. اي مردم: از خاتم پيامبران(ص) فراگيريد بي ترديد آنكه مي‌ميرد از ما، مرده نيست، و آنكه مي‌پوسد از ما پوسيده نيست بيشتر حق در آن چيزي است كه منكر آنيد، و كسي را كه حجتي بر او نداريد، معذور شماريد- و او منم. آيا حكم قرآن را (ثقل اكبر) در ميان شما جاري نساختم، و عترت پيامبر (ص) را (ثقل اصغر) براي شما به وديعت نسپرديم؟ رايت ايمان را در ميان شما نهادم."19
امام علي (ع) در اين خطبه غراء، براي بارها، بي كرانه‌هاي هدايت و معرفت را، به مردمان ناباور و اسيران دنياي پر زرق و برق معرفي كرد؛ امّا انگارگوش‌هاي آنان نمي‌شنيد و ديدگانشان نمي‌ديد و دلهايشان نمي‌فهميد:20 آنچه مي‌شنيدند، نمي‌شنيدند و آنچه مي‌ديدند، نمي‌ديدند و آنچه بايد مي‌فهميدند، نمي‌فهميدند. عجبا چه مردماني! كساني كه همه امكانات هدايت برايشان فراهم بود و در كنارشان فرياد گر "سَلوني قَبَل ان تَفقِدوني"21 و مجسمه عدالت و بالاتر از هر آنچه كه هست، وپايين تر از رحمان و نبي حضور داشت، ولي براي آنان، چنين شخصيتي چندان با معاويه و طلحه و زبير فرقي نداشت. امام (ع) مي‌فرمايد: به كجا مي‌رويد؟ و در پي چه و كه هستيد؟ راه و راهنما در ميان شماست: وحي و عترت، قرآن و قرآن شناس.اي مردم؛ شما تشنه ايد، اما براي سيراب شدن در پي سرابيد، و حال آن كه چشمه ساران زلال در ميانتان جاري است.‌اي تشنه كامان كمال، به سوي آبشخور رودهاي روان معرفت روي آريد. چشمه‌هاي خروشان معرفت را از آبشخوران عترت بجوييد.
امير مومنان(ع) در فرازهاي ديگري از اين خطبه، استراتژي هم آغوشي و همپايگي قرآن و اهل بيت (ع) را يادآور شدند. رهنمودي كه ناديده گرفتنش جز گمراهي و سرگشتگي حاصل ديگري نخواهد داشت. قرآن بدون عترت، ما را به بيغوله‌هاي نهرواني و كج فهمي‌هاي وهّابي گري مي‌كشاند، كه يزيد بن معاويه را امير المومنين شناسند و شيعيان اهل بيت (ع) را مهدور الدَّم بدانند و هر ستمگر و خونريزي كه به زور برگرده مردم سوار شده و قوانين حيات بحش اسلام را زير پا گذاشته و فاسق و فاجر باشد اولواالامر شناسد و اطاعت از او را واجب و قيام عليه وي را ناروا شمارند؛22 و قائل به جسماني بودن پروردگار شوند و به جبري گري يا تفويض گرايند و...

حديث ثقلين و اسناد آن

قال رسول الله (ص): "ايها النَاس؛ انّما اَنَاَ بَشَرَِيوشك ان اُدعِي فَاُجيبَه، و انِّي تارك فيكم الثَقَلين، ما اِن تَمسَّكتُم لَن تَضِلّو ابداً، وَ هُما كتابُ اللهِ و اهلُ بيتَي احدُهما أثقَلُ مِنَ الآخَرِ، و انَّهمالن يفترقاحّتي يرِدا عَلِي الحوضَ، فَانظُرو كيفَ تُخلّفوني فيهما، فَلاتَسِبقوهم فَتَهِلكوا، وَ لا تُعلّموَهم فَاِنّهُم اعلمُ منكم؛23رسول خدا (ص) فرمود:‌اي مردم، من (همانند شما) بشرم: زودا كه فرا خوانده شده، و دعوت حق را لبيك گويم، و من دو چيز گرانسنگ در ميان شما وا مي‌گذارم، كه اگر به آن دو چنگ زنيد، هرگز گمراه نخواهيد شد، و آنها : كتاب خدا و خاندان من است، كه يكي نفيس تر از ديگري است، و آن دو هرگز از يكديگر جدا نمي‌شوند، تا در حوض بر من وارد شوند. پس بنگريد كه چگونه درباره آنها ا زمن پيروي مي‌كنيد. پس هيچ گاه از آنان پيش نيفتيد كه هلاك مي‌شويد، و چيزي به ايشان نياموزيد كه از شما داناترند"
مرحوم شيخ قوام الدين وشنوي قمي اين حديث شريف را در رساله "حديث الثقلين" به طور كامل و با روايات متعدد نقل كرده است. سيد ميرحامد حسين هندي نيز اين حديث شريف را در كتاب قيم "عبقات الانوار" از دين باوران و دانشوران بسياري از اهل سنت كه به دويست تن مي‌رسد، باز گفته است كه برخي از آنها عبارتند از: صحيح مسلم؛ سنن ترمذي؛ سنن وارمي؛ مسند احمد بن حنبل؛ خصائص نسايي؛ مستدرك حاكم؛ كفايه الطالب؛ طبقات ابن سعد؛ تذكرة الخواص؛ الفصول المهمه ابن صبّاغ؛ الكشف و البيان؛ تفسير كبير فخررازي؛ نيشابوري در تفسيرش؛ و الدر المنثور و... و اين همه حاكي از عظمت بيكران حق و گستره مشعل هدايت و خروش چشمه ساران حيات ابدي است كه از كرانه‌هاي عالم ملك تا بي كرانه‌هاي ملكوت كشيده است، و شب پرستان را ياراي آن نبوده تا طلوع سپيده را بشكنند و در ژرفاي تاريكي‌هاي جهل و تعصّب به فراموشي سپارند: "يريدون لِيطفِوا نُورَاللهِ بِأفواهِهم والله مُتمّ نورِه وَلَوكرِهَ الكافرون".24

دستاوردهاي راهبردي از حديث ثقلين

همپايگي ميان قرآن و عترت دستاوردهاي مهمي به دنبال دارد كه برخي از آنها عبارتند از: 1. اهل بيت (ع) از نظر سند و حجيت همانند قرآن است؛ يعني هر يك از اين دو اصل، دليل و حجتي مستقل اند، و در عين حال، هيچ يك ديگري را مخالفت نمي‌كند؛ 2.گستره حجيت عترت، بسان قرآن، در برگيرنده همه زواياي هستي و انسان است. مانند: جهان بيني، جهان شناسي، عقايد، احكام، اخلاق، تفسير، سياست، اقتصاد، دنيا و آخرت، ماديات و معنويات و..؛ 3. همپايگي قرآن و عترت دليل عصمت اهل بيت (ع) است؛ 4. عترت همانند قرآن تا رستاخيز باقي خواهد ماند و تا آن روز هيچ گاه، جهان از اهل بيت خالي نخواهد بود؛ و اين يكي از دلايل ضرورت وجود امام زمان (عج) و حيات ايشان تواند بود.

قرائت‌هاي مختلف از دين

امام علي (ع) در نامه‌اي به ابن عباس- هنگامي كه او را براي گفت و گو با خوارج فرستاد، فرمود: "لا تُخاصِمهم بِالقرآن، فَاِنَّ القرآنَ حَمّالٌ ذو وُجوه: تَقول و يقولون؛ ولكن حاجِجْهم باالسُنّة فَانّهم لَن يجدوا عنها مَحيصاً25؛ با استدلال به قرآن با آنان به جدال نپرداز؛ زيرا قرآن تاب قرائت‌هاي گوناگون دارد: تو چيزي (از آيه‌اي ) مي‌گويي، و خصم تو چيزي (از آيه ديگر) بلكه با سنت (پيامبر) با آنان گفت و گو كن، كه ايشان را راهي جز پذيرفتن نباشد."
از اين فرمايش به خوبي بر مي‌آيد كه قرآن مي‌تواند داراي معاني و تفاسير مختلف باشد و از پذيرش چنين حقيقتي گريزي نيست.
امام (ع) در فراز ديگري مي‌فرمايد: "هذا القرآنُ اِنّما هُوَ خط مسطور بَين الدَقَّتين، لا ينَطقُ بِلسان وَ لابُدَّ لَه مِن تَرجُمان و انّما ينطق عَنه الّرجالُ؛26 اين قرآن خطي است ميان دو جلد نهفته، با زبان سخن نمي‌گويد و به ناچار آن را ترجماني بايد؛ و مردان به جاي او سخن مي‌گويند."
بنابراين، ترجمان اسرار قرآن و تاويل آيات فرقان برعهده قرآن شناساني فرهيخته است كه راسخان در علم باشند، و در پي فتنه جويي برنيايند؛ زيرا هنر بازگرداندن متشابهات قرآن به محكمات آن، در اختيار هر كسي نيست.

راسخان در علم كيانند؟

خداوند سبحان در قرآن كريم مي‌فرمايد: "وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ؛27و تاويل قرآن را جز خدا و راسخان در علم نمي‌دانند."
بي ترديد آيات محكمات و نصوص و ظواهر قرآن براي بسياري از مردمان قابل شناخت است، و در موارد متشابهات كه داراي وجوه و قرائت‌هاي مختلفه است ـ نيازمند بيان راسخان هستيم.
صاحب بصائر الدرجات از ابوبصير روايت مي‌كند كه امام باقر(ع) فرمود: "ما را سخان در علم هستيم و ما تاويل قرآن را مي‌دانيم."28 و امام علي‌(ع) مي‌فرمايد: "و آخر قَدتُسَمّي عالِماً و لَيسَ بِه: فَاقَتَبس جَهائلَ من جُهّال و اَضاليل من ضُلاّل... قَد حَملَ الكتابَ علي آرائِه وَ عَطَفَ الحَقَ عَلي أهوائِه..29؛ و ديگري كه دانشمندش دانند و بهره‌اي از دانش نبرده؛ ترّ‌هاتي چند از نادانان به دست آورده، كتاب خدا را به راي خويش تفسير كند، و حق را چنان كه دلخواه اوست، تعبير نمايد".
امام (ع) پس از آن كه گمراهي عالم نماها راگوشزد فرمود و ناشايستگي آنان را در تفسير قرآن بيان داشت، در ادامه فرمود: "به كجا مي‌رويد.. و سرگشتگي تا چند؟ در حالي كه خاندان پيامبرتان ميان شماست، كه زمامداران حق و پيشوايان دينند، وراست گفتار"30
حديث ثقلين نيز دليل محكم ديگري است در هم آغوشي قرآن وعترت؛ و اين كه هر قرائتي از دين و هر تفسيري از قرآن، بدون بهره مندي از آبشخور آل محمد (ص) گمراهي است.
بنابراين، تنها قرائتي از قرآن پذيرفتني است كه از چشمه ساران زلال عترت سيراب شده باشد و يا با آيات ديگر قرآني تبيين گشته باشد؛ و تنها قرائتي از دين پذيرفتني است كه از دو منبع جدايي ناپذير قرآن و عترت از سويي و دليل عقلي منطقي از سوي ديگر بهره مند باشد؛ زيرا برهان عقلي فيض ربّاني است. طُريحي از امام علي (ع) نقل مي‌كند؛ كه فرمود: "اَلَعَقلُ شَرعٌ مِن داخِل و الشَّرعُ عقلٌ مِن خارج؛31 خرد شريعتي از درون، و شريعت عقلي است از برون."

گنجينه‌هاي دانش، درهاي حكمت

امام علي (ع) مي‌فرمايد: "وَ عِندَنا أهلَ البَيت أبوابُ الحِكم و ضياءُ الامر؛32 درهاي حكمت و چراغ فروزان شريعت نزد ما اهل بيت است" نيز مي‌فرمايد "نَحُن شَجَرةُ النُّبوه، وَ مَحَطُ الرّساله، و مُختَلفُ المَلائكة وَ مَعادِنُ العِلم، وَ ينابيعُ الحِكمَ؛33 ما درخت نبوتيم، و فرود آمد رسالت، و جاي رفت و آمد فرشتگان، و گنجينه‌هاي دانش، و چشمه ساران حكمت". باز مي‌فرمايد: "نَحُن الشعارُ و َ الاصحابُ وَ الخَزَنَه وَ الأبوابُ؛ وَ لاتؤتَي البُيوتُ اِلاّ مِن ابوابِها، فَمَن أتاها مِن غَيرِ أبوابِها سُمَِي سارقاً. فيهم كرائمُ القرآن، و هُم كنوز اَلرّحمن؛ اِن نَطقوا صَدَقوا و ان صَمَتوا لم يسبَقوا؛34 ما (اهل بيت) شعار دين و ياران، و گنجينه‌هاي (معرفت) و درهاي (حكمتيم) و خانه‌ها را جز از درهايشان نمي‌توان داخل شد؛ و آن كه جز از دربه خانه وارد شود، دزدش نامند. اهل بيت مصداق فرازمندترين جايگاه‌هاي قرآن و گنجينه‌هاي خداي رحمانند. اگر لب به سخن گشايند، راست گويند؛ و اگر خاموش مانند برآنان پيشي نجويند." و مي‌فرمايد: "هُم عيشُ العِلم وَ موَتُ الجَهل؛ يخبِرُكم حلمُهُم عَن عِلمِهم؛ و ظاهرُهم عَن باطِنِهمِ، وصَمتُهم عن حِكم مَنطِقهم"35 باز مي‌فرمايد: [ آل النبي]"مَوضِعُ سِرّه وَلَجَاُ أمِره و عَيبة عِلِمه و مَوئِلُ حُكمِه و كهوفُ كتُبه، و جِبالُ دينه؛ بهِم أقامَ انحناء ظَهرِه و أذهبَ ارْتِعادَ فَرائِصه؛36 كانون راز پيامبرند و پناهنگاه رسالت اويند، و گنجوران دانش و مرجع شريعت نبوي اند، و مأمن كتاب و سنّت و كوه‌هاي برافراشتۀ دين اويند. به آنها پشت خميده اسلام راست و پابرجاست."
خاندان پاك پيامبر(ص) همان راسخان در علم، دانش يافتگان،37 حاملان علم كتاب، وارثان حكمت و دانش پيامبر (ص)، و پژوهندگان كتاب‌هاي آسماني‌اند.38 چنانچه رسول خدا (ص) درباره اميرالمومنين (ع) فرموده است "انا مدينة العلم و علي بابها؛39 من شهر دانشم و علي در آن است."
امام علي (ع) نيز مي‌فرمايد: "رسول خدا(ص) هزار باب دانش به من آموخت كه هر بابي هزار باب ديگر مي‌گشايد. و مجموعاً مي‌شود هزارهزار باب، تا اين كه هرچه بوده و هر آنچه تا روز قيامت خواهد بود، آگاه شدم و مرگ‌ها و بلاها و فصل الخطاب را (سخن حقي كه فيصله بخش هر اختلافي باشد) فرا گرفتم"40
پيامبر (ص) امام محمد باقر(ع) را باقرالعلوم، گشاينده دريچه‌هاي دانش و شكافنده درهاي حكمت نام نهاده است.41
تمامي كساني كه در علوم مختلف حرفي براي گفتن داشتند و مكتب‌هاي گوناگون كلامي، فقهي، حقوقي، عقلي و تجربي و نقلي و... را بنيان نهادند، نيز با واسطه يا بي واسطه از شاگردان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بودند.
جابربن حيان، پدر علم شيمي، در دانشگاه امام صادق(ع) دانش آموخت؛ حسن بصري، مؤسس مكتب كلامي اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مكتب كلامي معتزله؛ ابوحنيفه، بنيانگذار مكتب فقهي حنفي؛ مالك، بنيانگذار مكتب فقهي مالكي، از شاگردان دانشگاه جعفري بوده اند. احمدبن حنبل و امام محمد ادريس شافعي بنيانگذاران مكتب‌هاي فقهي حنبلي و شافعي نيز از شاگردان با واسطه امام صادق (ع) به شمار مي‌آيند؛ و اين نيست جز آن كه پيامبر (ص) درباره اهل بيت فرموده است: "لا تعلَّموهم فانّهم أعلم منكم؛ به آنان چيزي نياموزيد، كه از شما داناترند"42

ولايت داران شايسته

امام علي (ع) مي‌فرمايد: "هُم أساسُ الدّين.. و لَهُم خَصائِصُ حَقّ الوِلاِية، و فيهم الوَصّيةَ وَالوارثه؛43 اهل بيت پايه دين اند... و حقّ ولايت و زمامداراي ويژه آنان است، و ميراث پيامبر(ص) مخصوص ايشان است". سپس مي‌فرمايد: "اكنون حق ولايت به شايستگان آن رسيد، و به جايگاه به حق خويش بازگشت" بي شك، حق ولايت، براساس دلايل فراوان از كتاب و روايات نبوي، ويژه اهل بيت پيامبر (ص) است. دلايل متين و مستحكم ما در اثبات ولايت بلافصل امام علي و ائمه اطهار(ع) در آثاري گرانسنگ چون: الغدير علاّمه اميني؛ عبقات الانوار، سيد ميرحامد حسين هندي؛ المراجعات، علاّمه شرف الدين موسوي؛ الميزان، علاّمه طباطبايي و... نگاشته شده است.

امام علي (ع) از نگاه علي(ع(

يكي از كارآمدترين شيوه‌هاي راهيابي به بي كرانه‌هاي شخصيت بي بديل امام علي(ع) گفته‌ها و نوشته‌هاي آن حضرت، در شناساندن گوهر نهفته خويش است.
گرچه سخن از علي(ع) عين ذكر خداست، با اين تفاوت كه او خدا نيست، بلكه فاني مطلق در او و آينه تمام نماي حق سبحانه است؛ در عين حال، براي امام(ع) بسيار دشوار مي‌نموده است كه درباره خودسخني بگويد.
در پايان؛ لازم است به برخي از فرازهاي نهج البلاغه، درباره امام(ع) بپردازيم، تا قطره‌اي از معارف وجود ايشان، و شبنمي از لطافت روح بزرگش را دريابيم، و خويشتن را به عطر ذكر او معطّر سازيم.
چراغ شب شكن كاروان بزرگ انسانيت: امام علي (ع) مي‌فرمايد: "إنّما مَثَلي بَينَكم كمَثلِ السِّراج في الظُلّمة، يستَضيء به مَن ولَجها؛44 همانا مَثَل من در ميان شما، بسان چراغي ماند در تاريكي، آن كه به تاريكي پاي نهد، از آن چراغ روشنايي گيرد."
سيمرغ بلند آشيان: و مي‌فرمايد: "لايرقي إلي الطَّيرُ؛45 مرغان {كمال جو} از رسيدن به آشيانه ام ناتوانند"
چشمه سار خروشان معرفت: "ينحَدرُ عَنّي السَّيلُ؛ كوه بلند را مانم كه سيلاب {حكمت و معرفت} از ستيغ من خروشان است"
محور دين: "اَما والله؛ لَقَدَ تَقَمّصَها فُلانٌ و أنََّه لَيعلم أنُّ محّلي منها مَحلُِّ القطب مِن الرَّحي؛‌هان به خدا سوگند!فلاني جامه خلافت را برتن كرد، در حالي كه مي‌دانست خلافت جز مرا شايسته نيست و آن برگرد وجود من به گردش درآيد"46
درياي دانش و بينش داناي آشكار و نهان: "سلوني قَبَل أن تَفقِدوني فَلأنا بطُرُق السَّماء أَعلُم منّي بِطُرق الارض، قبل أن تشغر برجلها فتنة تَطَأ في خِطامها، و تذهب باَحلام قَومها؛ از من بپرسيد، پيش از آن كه مرا در بين خود نيابيد كه من به راه‌هاي آسمان آشناتر از راه‌هاي زمينم، پيش از آن كه فتنه‌اي پديد آيد، كه همچون شتر بي صاحب گام بردارد و مهار خود را پايمال كند و مردمان را بكوبد و بيازارد، و عقل خردمندان را ببرد." 47
شير بيشه حق: "ألا وَ قَداَمَرني الله بقتال اَهِل البَغي و النكث و الفَساد في الأرض، فأمّا النّاكثون فَقَد قاتلتُ و أمّا القاسطون فقد جاهَدتُ و أمّا المارِقه فِقد دوّختُ.. و بقيت بقية من أهل البغي؛ و لَئَنْ اَذِنَ الله في الكرّه عَلَيهم لأُديلَنّ مِنهم...أنَا وَضعتُ في الصَغَر بِكلاكل العَرب و كسرتُ نَواجِمَ قرُون ربِيعةَ و مُضَر؛48 بدانيد كه خدا مرا فرموده است با تجاوزكاران و پيمان شكنان و تبهكاران زمين پيكار كنم؛ اما با پيمان شكنان (ناكثين) جنگيديم، و با حق ستيزان (قاسطين) نبرديدم، و از دين برون شدگان (مارقين) را زبون ساختم. و گروهي از تجاوزگران مانده اند، و اگر خدا مرا رخصت دهد برايشان هجوم آورم و آنان را براندازم... من در نوجواني بزرگان عرب را به خاك انداختم و سركردگان ربيعه و مضر را هلاك ساختم.

پي‌نوشت‌ها:

1. "وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ"، رعد/ 43 براساس روایات فراوان، دارنده علم الکتاب، امام علی (ع) است؛ بحارالانوار، ج35، ص 429، ح 1.
2 . بقره/ 189.
3 . بحارالانوار،ج 24، ص 107.
4 . همان، ج 21، ص 387.
5. "همانا خداوند می خواهد که از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به بهترین وجه پاکیزه بدارد"؛ احزاب/ 33.
6. "با راستگویان باشید"؛ توبه/119.
7. "بگو برای آن کار (رسالت) از شما مزدی نمی خواهم، مگر دوستی نزدیکانم"؛ شوري/23.
8. "و غذای خود را با وجود دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر اطعام کنند"؛ انسان/8.
9. "از خدا و پیامبر و صاحبان امر از میان خودتان اطاعت کنید"؛ نساء/ 59.
10 . نحل/ 43.
11. "پس بگو: بیاید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان و خودتان را فرا بخوانیم آنگاه دست نیایش برداریم، و لعنت خدا را بر درغگویان بخوانیم"؛ آل عمران/ 61.
12. نهج البلاغه، خطبه 24، عظة الناس.
13. همان، خطبه2.
14. همان، نامه 28.
15. همان ، خطبه100.
16. همان، خطبه97.
17 . بحارالانوار،ج 23، ص155.
18 . نهج البلاغه، خطبه 4.
19. همان، خطبه 87.
20. "لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لا يَسْمَعُونَ بِهَا"، اعراف/179.
21. از من بپرسید، پیش از آن که مرا نیابید، نهج البلاغه، خطبة 189،
22. قاضی بدرالدین در "تحریر الاحکام" قاضی ابوبکر در التمهید ماوردی در الاحکام السلطانیه و بسیاری دیگر.
23. قوام الدین الوشنوی، حدیث الثقلین
24. "می‌خواهند نور الهی را با سخنان خویش خاموش کنند، حال آن که خدواند کمال بخش نور خویش است گرچه کافران را خوش نیاید" صف/ 8.
25 . نهج البلاغه/ نامه77.
26. نهج البلاغه/ خطبه 125.
27. آل عمران/7
28. محمد بن الحسن الصفار، بصائر الدرجات، تصحیح کوچه باغی تبریزی، ص 204.
29. الشریف الرضی، نهج البلاغه تصحیح صبحی الصالح خطبه878، 140.
30. همان.
31 . طريحي، مجمع البحرين، ج.
32. نهج البلاغه، خطبه12.
33. همان، خطبه109.
34. همان، خطبه154.
35. همان، خطبه239.
36. همان، خطبه2.
37. عنکبوت/49.
38. انبیاء/7.
39. حاکم نیشابوری، مستدرک الصحیحين ، ج 3، ص 326.
40. ینابیع الموده، ص 88، کلینی، اصول کافی ج1، ص 296.
41. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 46، ص 226.
42. قوام الدین الوشنوی، حدیث الثقلین، ص 13.
43. الشریف الرضی، نهج البلاغه تصحیح صبحی الصالح خطبه2، ص 25
44. همان، خطبه187.
45. همان، خطبه 3.
46 . همان.
47. همان، خطبه189.
48. همان، خطبه192.

مقالات مشابه

بررسي تطبيقي آيه ولايت در تفاسير فريقين

نام نشریهمطالعات تفسيري

نام نویسندهابراهیم کلانتری, محمدرضا عبدالله‌پور

گونه شناسی روایات تفسیری در فضیلت امام حسین علیه السلام

نام نشریهحدبث حوزه

نام نویسندهسیدمحسن موسوی, میثم خلیلی

الگوی راهبردی قرآن در ایجاد گرایش روحی به پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع)

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهمحمدتقی دیاری بیدگلی, سجاد غفوری‌نیا

نگاهی ادبی به استشهادات غیر مستقیم ائمه به قرآن

نام نشریهپژوهش های ادبی – قرآنی

نام نویسندهنصرت نیل‌ساز, سمیه اهوارکی

بررسي دانش تفسيري ويژه اهل‌بيت (ع)

نام نشریهمطالعات تفسیری

نام نویسندهسیدرضا مؤدب, سکینه آخوند